گل سرخی است هنوز ، مانده بر لوح دلم
دل من ساده و پاک ، چون لوح ازلی...
دل من خامش نیست ، بی نوا نیست وجودم
سر به سر شوق و نوا است ،
شعله دل شد هویدا از فغان بی صدایم...
روح من آن مریم خاموش پرپر را چه ماند؟
روح من گویی شقایق ،
داغ دوری خورده و می سوزد از درد جدایی.....
|