سالهایی من وذل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم -عقل ودین باخته ی سلسله مویی بودیم
شبی از شب ها بوی یاسی که فروتن بود
حال که پرستو ..... از خانه ای که بر دلم لانه کرده بود رفت .... من حیران و غیب بر دیوار تنهائیم .... با انگشتانم ..... نقش او را هک میکنم
شبی از شبها تو مرا گفتی شب باش ومن که شب هستم وشب خواهم بود شب شب گشتم به امیذی که تو فانوس نطر گاه ره من باشی
ای پرنده ی مهاجر ای پر از شهوت رفتن خستگی یه کوله باره روی رخوت تن من ----دنیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور دنیای من یه کف دست زیر سقف سرد یک گور
|